علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

کودکانه با تو دلبندم

شعر میخونیم...شعر میخونیم

1392/8/27 7:48
نویسنده : مامان
306 بازدید
اشتراک گذاری

دردونه مامان این روزا یاد گرفتی شعر بخونی قربون اون جواب دادنت برم که اگه ندونی هم  کم نمیاری و یه چیزی واسه خودت میگی.خنده

الان که دارم مینویسم ساعت ٩:٣٠ صبحه ، همین الان از خواب پاشدی و با چشای پفالو در حالی که هنوز چرت میزنی و یک لبخند خوشگل ،داری منو نگاه میکنی ...بللللللللله ...دیگه داری میای سمت من که شیطونی کنیآخ 

باید برم واست فرنی درست کنم ادامشو بعدا مینویسم.

دوباره اومدم ...

الان ساعت ١ ظهره و تو خوابی

 

 

خب،داشتم میگفتم تازگیا شعر میخونی وروجک .. 

اردک تنها به روی ؟جواب میدی "آب"     پراشو بسته میخواد؟  "باخ"

سرتو کج میکنی و چشاتو میبندی یعنی مثلا اردکه میخواد بخوابه.

پروانه پرواز کن یه کمی واسم ؟ "ناااوز"  یعنی ناز کن.

فدای" ز" سرزبونیت کوچولو...

یه توپ دارم ؟"دیدیخ"    سرخ و سفید و ؟"آااوی   "   میزنم زمین؟ "هااواا" میره     نمیدونی تا کجا میره     من این توپو ؟  "نش"          مشقامو خوب نوشتم.

حسنی نگو  ؟ "ببا"  بگو    تنبل تنبلا بگو   موی کثیف،ناخن دراز،روی سیاه ؟ "واه واه واه"

دستتو به علامت (وای وای چه کار زشتی )تکون میدی و پشت سر هم میگی واه واه. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)