واکسن زنون
سلام همه دنیای مامان...
یکی یکدونه شکر خدا ١.٥ ساله شدی و 5 روزه که از زدن واکسن 18 ماهگیت میگذره،چه روزی داشتیم با تو مامان جان...
یکی دو ساعتی بعد از واکسن خبری از درد نبود اما بعدش چشت روز بد نبینه ...تازه داشتی دردارو حس میکردی و با کوچکترین تکون با ناله میگفتی "پا...پا"
آقا مثل شاهزاده ها میشستن و دستور میدادن و به خودشون یه تکون نمیدادن ما بیچاره ها هم کت بسته آماده به خدمت.
راه رفتنت بعد از چندین ساعت اونم با اصرار ما واقعا دیدنی بود ،جرات گذاشتن پاتو روی زمین نداشتی و چنان لنگ لنگان راه میرفتی که انگار چه خبره. چقد ادا اطوارتو دوست دارم مامانی...
میپرسیدیم پات درد میکنه؟قیافتو مظلوم میکردی و میگفتی"هاااا"
کی آمپول زد؟"آنوم" (خانم) بعدشم میگفتی "اممممه"(همه)آخه مامانبزرگ واسه اینکه ناله هاای روز اولت کم شه گفتن همه بچه ها واکسن میزنن، همه زدن.
خلاصه که اون روز روز تو بود و حسابی نازت خریدار داشت.
خدایا نگهدار دردونه من باش...